سلام.من این کتاب رو حدودا یک هفته پیش تموم کردم ولی به دلایلی نتونستم نقدشو بذارم.
طرح جلد زیبا،خلاصه داستان نه چندان جذب کننده،لیست جوایزی که این کتاب برده،این ها امتیازات خوبی را برای فروش این کتاب بدست می آورند.
از روی جلد که بگذریم به داستان می رسیم.
مثل بیشتر رمان ها،اوایل این رمان به شدت کند و دفع کننده ی مخاطب است.ممکن است دیگر مخاطب چندان اشتیاقی برای خواندن فصول بعدی بدست نیاورد.
داستان در باره ی پسر نوجوانی است به نام ناتانیل که خانواده اش او را به قیمت خوبی فروخته اند و در اختیار وزارت جادو قرار داده اند و اکنون برای کارآموزی یک جادوگر نه چندان قدرتمند به خانه ی او می رود.
در روزی زمانی که اربابش او را به جادوگران دیگر نشان می دهد،در طی اتفاقاتی جادوگری به نام سیمون لاولیس ناتانیل را دربرابر دیگران به شدت تحقیر می کند و موجب می شود معلم مورد علاقه ی او اخراج شود.
ناتانیل برای گرفتن انتقام از آن جادوگر کار غیر قانونی انجام می دهد جنی ده هزارساله را احضار می کند تا به کمک او طلسم سمرقند که طلسمی بسیار قوی است را از لاولیس بدزدد و به نزد او بیاورد تا آن را در خانه ی اربابش مخفی کند و طبق نقشه اش با اتفاقاتی که بهتر است نگویم از لاولیس انتقام بگیرد.
اما چیزی که ناتانیل نمی داند این است که این طلسم زمانی برای وزارت خانه بوده و لاولیس به طور غیر قانونی مالکیت ان را در اختیار داشته است.
لاولیس به خانه ی آن ها حمله می کند و ارباب ناتانیل و همسرش را می کشد اما ناتانیل فرار می کند.
حالا ناتانیل قصد دارد از لاولیس انتقام بگیرد.
داستان به صورت کلی داستان جالبی است.شیوه ی نگارشی داستان توسط نویسنده نیز بسیار جالب و جذاب است به طوری که زمانی که من به فصل دوازده رسیدم تا فصل بیستم آن را به یکباره خواندم!
داستان از زبان جنی به نام بارتیمیوس گفته می شود و ناتانیل در سوم شخص قرار دارد.در بعضی از صحنه ها،نویسنده دوربین را از بالا می گیرد و بارتیمیوس را نیز در سوم شخص قرار می دهد.
جزئیات داستان نیز با آنکه من جلد بعدی را هنوز نخوانده ام،ولی به احتمال زیاد به درک جلد های بعدی کمک می کند و از آن دسته جزئیاتی نیست که مانند رمان های کلاسیک آن را کنار بزنید و داستان با همان روند خوب قبلی ادامه یابد.
در خواندن این رمان باید کلمه به کلمه پیش بروید.چون ممکن است آخر داستان به نظرتان خیلی مسخره بیاید و هیچ دلیلی برای اتفاقات آخر آن پیدا نکنید.ولی اگر مانند من پیش بروید کاملا داستان را درک می کنید
بر خلاف برخی از رمان هایی که پایان ضعیف و متنی قوی دارند،این داستان پایانی نسبتا قابل قبول دارد و در کل کتاب بسیار هیجان انگیزی است.
مورد دیگری که نمی دانم چرا جدیدا مد شده همه ی نویسنده ها هی سعی می کنند اتفاقات تاریخی را به گونه ای دیگر و توسط شخصیت هایشان نشان دهند.برای مثال اینکه آتش سوزی لندن کار شخصیت های رمان بوده را من به شخصه در 5 یا 6 رمان خوانده ام که در این میان می توان به پرسی جکسون و بارتیمیوس و کیمیاگر و شبح شاه اشاره داشت.این رمان و شخصیت اصلی آن نیز از این قضایا مستثنی نیست.
در کل کتاب بسیار زیبا و هیجان انگیزی است و نویسنده از تکنیک های بسیاری در ایجاد ترس و هیجان و غم و شادی استفاده کرده است.اگر از 5 بخواهم به این کتاب نمره دهم امتیاز آن را چهار در نظر می گیرم.
البته این ها نظرات شخصی من است و ممکن است شما از این کتاب خوشتان نیاید.ولی در مورد خودم این کتاب مرا ترغیب کرد که شانزده هزارو پانصد پول بپردازم و جلد دوی آن را خریداری کنم!
نظرات شما عزیزان:
درست یک صفحه بعد از اون پاورقی که گفتم بارتمیوس می گه که عفریت رو زیر اون ستون به دام انداختن پس باید منظورش از 2500 سال بعد همون موقع باشه.
خوب در واقع سوال من همینه چرا 400 سال فاصله داره؟؟؟؟
من قرن ها رو می دونم.شما گفته بودی پس از قرن نوزدهم. سال 1800 تا 1899 یعنی از اول سال 1900 می شه پس از قرن نوزدهم که با 110 جمع کنیم میشه 2010 دیگه.
نخست وزیر های انگلستان هرگز به صورت مورثی به حکومت نرسیده اند.در واقع اصلا رابطه ی فامیلی نداشته اند اما در کتاب چرا!کتاب همچین چیزی رو میگه.ولی اگر قرار بود آقای استرود چرچیل رو در داستان به عنوان جادوگر معرفی کنه که می کنه!البته در لفافه و نه علنی.مطمننا داستانش اجازه چاپ نمی گرفت همونطور که نیویورک تایمز بارتیمیوس رو کتاب منتخب کرده ولی تایمز لندن نکرده!
و یک قانون مهم در مورد فیلم ها و مجلات و روزنامه های انگلیسی عدم اهانت به ملکه و پادشاهی انگلستان است به همین خاطر از اون ها صحبتی نشده.
راستی مسنجر نمی یای؟اینطوری راحت تر می تونیم بحث کنیم.
موفق باشی
ببخشید من اینقدر غلط تایپی دارم.چون تند تایپ می کنم اینطوری میشه.
در مورد وبلاگ ها حق با شماست.
البته من در وبلاگی که قبلا آدرسش رو می زدم بودم ولی به دلایلی از اونجا بیرون اومدم.
و در مورد وبلاگ بر پایه نقد.خودم هم همین قصد رو دارم. ممنون از توصیتون
موفق باشید
امکان داره اسمتون رو بگید چون من نمی دونم چطوری شا رو صدا کنم؟
ببنید شما منظور کتاب از دولت جادوگران الزاما این نیست که حتما باید در حکومت بریتانیا جادوگران وجود داشته باشند.
مگر در حکومت ایران جادوگران وجود داشتند؟یا در مصر یا در آشور؟ی در امپراطوری مغول؟
کتاب تاریخ رو کمی دستکاری کرده.مثلا تی نقد قبلی تون گفتید که آتش سوزی قبلی روکتاب تقصیر کارکتر جابور دونسته. آتش سوزی لندن پیش از این اتفاق افتاده .پس کتاب به گذشته مربوط میشه.
مظورتون رو از این قسمت نفهمیدم که
پاسخ:منو رانیوس صدا کنید! منظورم از آن جمله این بود که در کتاب جنگ با آمریکا 110 سال پس از مرگ گلد استون در حال شکل گیریه که میشه زمان حال کتاب. 110 سال پس از مرگ گلد استون جادوگران بر مردم دیکتاتوری می کنند.اگر بخواهیم تاریخ های کتاب رو واقعی حساب کنیم-مثل آتش سوزی لندن-پس باید این موارد رو در نظر بگیریم.110 سال پس از قرن نوزدهم در انگلستان هیچ حکومت جمهوری ای در واقعیت نبوده.پس این قسمت از نوشته میتونه یک نوع تاریخ فانتزی باشه 110 سال پس از قرن نوزدهم به احتمال زیاد چرچیل مرده! 110 سال پس از قرن نوزدهم هیچ جنگی میان آمریکا و انگلیس شکل نگرفته(پس این قسمت از تاریخ فانتزیه و در این صورت لزومی ندارد که به استقلال آمریکا اشاره داشته باشد.مثل دیکتاتوری جادوگران) 110 سال پس از قرن نوزدهم هواپیما اختراع شده! 110سال پس از قرن نوزدهم طبق گفته ی کتاب بعد از آتش سوزی لندنه به نظر من شما گر جنگ انگلیس و آمریکا رو به صورت فانتزی فرض کنید تمام مشکلات تاریخی کتاب حل می شود. چون واقعا هم این جنگ در کتاب فانتزی است.زیرا به طور مشخص گفته شده آمریکا در صورتی که در پیش از استقلال آمریکا این نام رسمی نبود.
انگلستان و آمریکا کلا یک جنگ مهم داشتند که با توجه به اینکه گفته میشه آمریکا از مستعمرات بریتانیاست پس منظور نویسنده همون جنگ استقلال آمریکاست.
و در ضمن با با توجه به سوتی های خیلی جالب کتاب باید بگم که نمره 4.5کمی بالاست.
مثلا در جایی که هاپکینز به اعضای گروه مقاومت در مورد مقبره های داخل کلیسایی ک گلد استون توی دفن شده توضیح می دهدنام مقبره چرچیل رو ی بره.آخه مگه اون موقع چرچیل وجود داشته ه اسمش مقبره اش اونجاست؟پس داستان نمی تونه توی آینده باشه. و یا در جای دیگر به مکانی ه نام طاق چرچیل اشاره می کنه که این بنا به افتخارچرچیل نام گذاری شده در حالیکه قبل ازجنگ آمریکا چرچیل اصلا وجودنداشته.و یا در جایی عفریت زندانی در اسکلت گلد استون به کیتی می گوید:گل استون 110 ساله که مرده!ولی کمی جلوتر وقتی فرد به سمت اسکلت صفحه نقره ای پرتاب می ند کتاب می گوید صفحه نقره ای سوم مو های او را برید!مگر بعد از 110 سال مویی روی جسد باقی می ماند؟
یا اینکه در ناتانیل برای رفتن به پراگ از هواپیما ستفاده ی کند.
چطوری یک نفر 118 سال زودتر از اختراع هواپیما ا اون استفاده می کنه؟
ولی امکان ناره که کتاب توی آینده اتفاق بیفته.چون توی جلد سوم در نهایت نیرو های انگلیسی عقب نشینی می کنند و آمریکا مستقل می شه.
پاسخ:به خاطر همین است که من می گویم اگر نام چرچیل نبود هیچ چیز داستان از لحاظ زمانی اشکال نداشت زیرا در قردن نوزدهم گلد استونی وجود نداشت.پس نمی توان تاریخ های این کتاب را دقیقا بر اساس تاریخ انگلستان حساب کنیم همانطور که هیچ گاه در انگلیس جادوگران به حکومت نرسیده اند.اگر داستان بر اساس تاریخی واقعی نوشته شده بود،این فقط مربوط به آینده میشد. جنگ با آمریکا هم در 110 سال پس از قرن نوزدهم در حال شکل گیریه. پس صد در صد آن جنگ معروف آمریکا و انگلیس نیست احتمالا منظور نویسنده از آوردن تاریخ ها نوعی تاریخ فانتزی و غیر واقعیه.وچیزی که از شواهد بر میاد داستان آنقدر در زمانی نزدیک تر به ما (و در تاریخی فانتزی)روی میده که هواپیما اختراع شده. تنها داستان جنگ آمریکا و انگلیس دلیل محکمی بر زمان گذشته ی داستان نیست چون اینطور که از آن بر می آید 110 سال پس از قرن نوزدهم در تاریخ داستان صد در صد هواپیما اختراع شده است! در کل همانطور که گفتم اگر نام چرچیل برده نمیشد کاملا تاریخ های داستان را می شد توجیح کرد از ادامه ی بحث با شما خوشحال می شوم
چرا در گذشته اتفاق میفته
در کتاب سوم گفته می شه انگلستان درگیر جنگ با آمریکاست.
استقلال آمریکا این نشون میده کتاب مربوط به گذشته است.
من هر سه جلد رو نقد کردم راستی بارتیمیوس چهار جلده
ببخشید ن اسمتون رو نمی ونم.
نقد ها رو می تونید توی همون وبلاگگ ببینید
ولی من الان توی این وبلاگی هستم که آدرسشو می ذارم و جلد چهارم بارتیمیوس رو هم خلاصه اش رو اونجا گذاشتم
پاسخ:رمان در فضایی فانتزی رقم می خوره.پس انقلاب آمریکا لزوما جنگ با آمریکا نیست میتونه یک جنگه دیگه باشه
من این کتاب رو نقد کردم می تونید بیاید ببینید
موفق باشید
پاسخ:اتفاقا نقد شما رو خوندم.ولی فکر کنم در مورد زمان داستان،داستان در آینده اتفاق می افته.نه گذشته
.: Weblog Themes By Pichak :.